×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

یونس 72

خوش آمدید.لطفا به مطالب دیگه هم توجه کنید

× بیشتر مطالب این وبلاگ کپی شده از وبلاگ ها ویاوب سایت های دیگر می باشد هدف از کپی قراردادن مطالب مفید دراختیار دوستان در سایت گوهردشت می باشد ☺☺☺☺
×

آدرس وبلاگ من

younes72.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/yunes 72

اشعار آقاسی در رابطه با عاشورا

                                   خانه خورشید                 

شود آیا روزی؟ بروم خانه خورشید و دگر هیچ نیایم به زمین! شود آیا روزی...! (مهدی صالحی)                                     ا                           

                                                                       اشعار آقاسی در رابطه با عاشورا               


بسم الله الرحمن الرحیم

 

شيعيان فرهنگ عاشورا چه شد

پرچم خون رنگ عاشورا چه شد

کيست تا پرچم به دوش خون کشد

شيعه را از خواب خوش بيرون کشد

گفت مولا کل ارض کربلا

شيعه يعني غربت و رنج و بلا

شيعه بي درد زخم بي نمک

بس کن اين يا لـَيتـَني کـُنتُ مَعَک

کربلا غوغاست، ساز و برگ کو

ظهر عاشوراست، شور مرگ کو

کربلا گفتم کـَران را گوش نيست

ورنه از غم بلبلي خاموش نيست

بلبلان چهچه ز ماتم مي زنند

روز و شب از کربلا دم مي زنند

هر نظر بر غنچه اي تر مي کنند

يادي از غوغاي اصغر مي کنند

گفت بابا بي برادر مانده اي

بي کس و بي يار و ياور مانده اي

گر تو تنهايي بگو من کيستم

اصغرم اما نه اصغر نيستم

خيز و اسماعيل را آماده کن

سجده شکري بر اين سجاده کن

اي پدر حرف مرا در گوش گير

خيز و اين قنداقه در آغوش گير

خيز و با تعجيل مي دانم به بر

بر سر نعش شهيدانم ببر

تشنه ام اما نه بر آب فرات

آب مي خواهم ولي آب حيات

آب در دست کمان دشمن است

تير آن نامرد احياي من است

آتش اقيانوس را آواز داد

آخرين ققنوس را پرواز داد

خون اصغر آسمان را سير کرد

خواب زينب را چه خوش تعبير کرد

آه زينب سر به محمل مي زند

کاروان را زخم بر دل مي زند

اي پرستار پرستوهاي من

مرهم زخم تکاپوهاي من

اي زبان صدق و تصديق صفا

اولين بيمار چشمت مصطفي

عصمت زهرا، عزيز مرتضي

در تو جاري رستخيز مرتضي

عصر عاشورا علم در دست توست

کرسي و لوح و قلم در دست توست

غنچه ها را گر چه پرپر کرده ام

کوله بارت را سبکتر کرده ام

ظهر عاشورا که زير خنجرم

دست بگشا سايه افشان بر سرم

شيعه يعني امتزاج نار و نور

شيعه يعني راس خونين در تنور

شيعه يعني هفت وادي اضطراب

شيعه يعني تشنگي در شط آب

کيست اين ساقي که بي دست آمدست

کز سبوي تيغ سر مست آمدست

آب گفتم سينه ها بي تاب شد

خيمه ها از آه و آتش آب شد

آب گفتم تشنگي بيداد کرد

کودکم بي تاب شد فرياد کرد

بر زبانش شعله آه و عطش

شد زتير کين گلويش آبکش

آفتاب از روي زين افتاده است

مشک آبش بر زمين افتاده است

چهارشنبه 12 دی 1391 - 12:40:52 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


فرزندانمان را از کودکی با پوشش زهرا آشنا کنیم


مسنجره ریدکال باابزار مفید در چت کردن .آموزش عضویت رو گذاشتم حتما بخونید وعضو شوید


خــداونـدا پــرســـشـی دارم


امام نقی ع...قفس شیر ها


کجاست حقوق بشر


سال نو مبارک


پول در آوردن به قیمت درد و اشک های تو کوچولو


دلم گرفته يعني خسته شدم نميدونم از چي بگم


به خدا میگن خرافات


شخصیت شناسی به وسیله ی انگشتر


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

31268 بازدید

23 بازدید امروز

9 بازدید دیروز

41 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements